چند خطی از شروعِ “مردم آزارها” نگذشته بود که از تعدد اسامی گیج شدم! معرفیِ پرسوناژها، بدون پرداختِ جزیی و بصورت رگباری: کرول، رابرت، بیل، نیک و جوآن! وَ روایت...
چند خطی از شروعِ “مردم آزارها” نگذشته بود که از تعدد اسامی گیج شدم! معرفیِ پرسوناژها، بدون پرداختِ جزیی و بصورت رگباری: کرول، رابرت، بیل، نیک و جوآن! وَ روایت...
در سال ۱۳۲۹ “زنِ زیادی” دختریست ۳۴ ساله، افسرده از نگاههای ناشیانه و ناخوشایند دیگران به کلاه گیس و صورت آبله دارش و ناامید از یادگرفتن سواد و هیچ هنری،...
یه نگاه به لیستِ فیلما انداختم، نزدیکترین سینما؛ فلسطین، نزدیکترین سانس؛ بیست و سی! -احتمالِ باران اسیدی- نه کارگردانِ معروفی، وَ نه بازیگرِ آشنایی! فقط یه اسم؛ -شمس لنگرودی- شاعر!...
از کتاب “راه های میان بُر” نوشته ریموند کارور، داستانِ “به زنها بگو ما میرویم” با لایه های دوستی، جدایی، تغییر و خشونت نوشته شده است. داستان توسط سوم شخصی...